شنبه ۶ تیر ۱۳۸۸ - ۰۵:۱۷
۰ نفر

وقتی سیل از فراز کوهستان پایین آمد و زلزله تلی از آوار را بر سر و روی خفتگان ریخت، حجم عظیمی از مصیبت آنها را فرا گرفت.

 انکار نخستین کاری بود که کردند ولی فایده‌ای نداشت؛  همه آنچه اتفاق افتاده بود واقعیت داشت. روزهای زیادی از آن سیل و زلزله می‌گذرد. کسی فکرش را هم نمی‌کرد که از آن همه غم، به سلامت سر بیرون بیاورند. در آن بین بسیاری در حاشیه‌ فاجعه از همبستگی و همنوع‌خواهی مردم حرف می‌زدند و اینکه بالاخره چه می‌شود.

وقتی حجم عظیم یک مصیبت بر افراد جامعه وارد می‌شود افراد آن جامعه برای مقابله با آن راه‌های مختلفی را در پیش می‌گیرند اما نکته‌ای که در فرایند پذیرش آن مصیبت وجود دارد این است که تحمل مصیبت عظیم طبیعی و غیرطبیعی با وجود حمایت‌های اجتماعی آسان‌تر می‌شود.

در گذشته فکر می‌کردند وقتی مصیبتی در جوامع انسانی رخ می‌دهد صرف‌نظر از امکانات مادی، ساختار شخصیتی و جسمی آدم‌ها که به ذهن و جسم می‌شناسیم، دچار ضایعه و تخریب می‌شود؛ ضایعه‌ای که اثراتش غیر قابل جبران است. در گذشته،  مشکل،  محور اصلی قرار می‌گرفت و در مورد راه‌حل‌های رفع آن صحبت به میان می‌آمد به همین دلیل حل مشکل را سخت می‌دیدند و ضایعه را غیر قابل جبران می‌دانستند اما پژوهش‌های اخیر که با رویکرد متفاوت از گذشته انجام شده چیز دیگری می‌گوید.

عزت‌الله کردمیرزا، مدرس دانشگاه علامه طباطبایی در این باره می‌گوید: اگر پرورش توانمندی‌ها محور قرار بگیرد بین 50 تا 70 درصد آدم‌ها به سمت پیشرفت حرکت می‌کنند 30 درصد باقیمانده نیز به سمت پیشرفت و انسجام حرکت خواهند کرد ولی ممکن است با نقصان و فقدان این کار را انجام دهند.وی با اشاره به اینکه وقتی تخریب در جامعه صورت می‌گیرد باید انسجام مجدد اجتماعی را به آن بازگرداند می‌گوید: اگر جامعه‌ای می‌خواهد با تخریب مقابله کند باید حرمت یا عزت نفس را به افراد بازگرداند.

این تجدید قوا نیاز به چند مؤلفه دارد. مهم‌ترین آنها امید است. اگر می‌خواهید با تخریب مقابله کنید باید امیدوار باشید. نکته دیگر خوش‌بینی است. بررسی‌ها نشان داده است که کسانی که در موقعیت‌های ناگوار خوش‌بینی خود را از دست نداده‌اند زودتر به تجدید‌قوا دست‌یافته‌اند. اما کسانی که به مسئله اهمیت نداده‌اند و فکر کرده‌اند که باید دست روی دست گذاشت و کاری نکرد معمولا نمی‌توانند به انسجام مجدد درست دست یابند. در کنار این دو مؤلفه، ایمان به مسیر اهمیت ویژه‌ای دارد. آدم‌های حادثه دیده، ضایعه دیده و تخریب شده نباید نسبت به مسیر خود دچار تردید شوند.

وی با اشاره به اینکه بیشتر حوادثی که در زندگی رخ می‌دهد قابل کنترل هستند گفت: آدم‌هایی که در مسیر مشخصی حرکت می‌کنند شاید فکر کنند خودشان اشتباه کرده‌اند که آن حادثه روی داده است اما کارشناسان می‌گویند باید با ایمان به مسیر تخریب را کاهش داد و انسجام مجدد را ایجاد کرد.

دکتر عزت‌الله کرد میرزا در مورد ساختارهای اجتماعی که بر انسجام مجدد افراد تاثیر‌گذار است، می‌گوید: نخستین عامل محیطی،  رابطه فرد با دیگر افراد جامعه است. به‌طور مثال رابطه‌ای که فرد با اعضای خانواده خود به‌عنوان کوچکترین ساختار اجتماعی دارد می‌تواند در انسجام مجدد تاثیر بسزا بگذارد. اگر در یک تخریب،  فرد با اعضای خانواده یا دوستان صمیمی خود رابطه نزدیکی داشته باشد موفق‌تر خواهد بود.

وی در ادامه می‌گوید: عامل دوم جلب حمایت‌های اجتماعی است که به ساختارهای جامعه بستگی نزدیکی دارد. به‌عنوان مثال در جامعه‌ای که بیمه‌های درمانی فراگیر وجود داشته باشند آدم‌ها کمتر دچار نگرانی می‌شون د. اگر خانه‌تان بیمه باشد حتی اگر سیل و زلزله بیاید شما می‌دانید که یک ساختار اجتماعی از شما و سرمایه‌تان دفاع می‌کند.

فاکتور دیگری که در محیط بیرونی باعث انسجام می‌شود عامل ذهنی جو روانی حاکم در جامعه است. اگر جو روانی حاکم در جامعه مثبت باشد می‌توان امیدوار بود که مؤلفه‌های خوش‌بینی و امید و ایمان هم فعال است اما   اگر دچار یأس و ناامیدی شده باشد ممکن است بازسازی و تجدید‌قوا را به تاخیر بیندازد اما نمی‌تواند از آن بازداری کند و تا زمانی که روح زمان و شرایط عمومی آمادگی پذیرش و ترمیم را داشته باشد،  باقی می‌ماند.  سیل،  زلزله،  جنگ،  بیماری یا مرگ عزیزان برای انسان‌ها فشار روانی ایجاد می‌کند. احساسات و رفتارهایی که ما در مقابل هر یک از این موقعیت‌ها از خود نشان می‌دهیم،   متفاوت هستند. باید به خاطر داشت که هر کس در مقابل یک موقعیت خاص،  به شکل خاصی عکس‌العمل ‌نشان می‌دهد که مختص به خودش است.

چیزی که برای یک شخص استرس‌زاست ممکن است برای دیگری یک موقعیت عادی باشد و برای شخص سوم ممکن است لذت‌بخش و برای شخص چهارم ناخوشایند باشد.دکتر کردمیرزا در این باره می‌گوید: در ساختارهای اجتماعی اساسا خوبی و بدی،  سلامت و بیماری و... سوژه‌های ذهنی هستند که از فردی به فرد دیگر فرق می‌کند. ممکن است کسی موضوعی را ضایعه تلقی کند و دیگری آن را پیروزی تلقی کند. مثل نتیجه فوتبال است.

کسی در آن پیروز می‌شود و دیگری شکست می‌خورد. این واژه‌ها چون ذهنی است،  همبستگی در مورد آنها کار سختی است. هر کسی ممکن است در هر جامعه‌ای پیرو شخص خاصی برای انسجام مجدد باشد ولی همه آدم‌ها لزوما هدف واحدی ندارند و هر کسی به‌دنبال ذهنیت خود می‌رود و بر اساس آن وقایع را تفسیر می‌کند. پس اگر می‌خواهیم انسجام مجدد رخ بدهد باید شرایط اجتماعی را طوری تغییر دهیم که آدم‌ها فرصت همگرایی در تجدید قوا پیدا کنند. به عبارت دیگر شرایط و جو عمومی برای پیشرفت باید مثبت شود.

وی با تاکید بر اینکه ایجاد همگرایی کار سختی نیست می‌گوید: تاریخچه زندگی آدم‌ها نشان داده که آنها می‌توانند به نقطه اشتراک برسند. خیلی از کشورها بوده‌اند که دچار ضایعه،  فقدان و جنگ شده‌اند ولی توانسته‌اند با یک زمان مختصر برای تجدید قوا حرکت کنند. وی با تاکید بر اینکه نباید گذاشت جو بدبینی بر جامعه حاکم شود می‌گوید: حتی اگر کسی فکر می‌کند حق‌کشی شده است اگر بدبینی به سراغش بیاید نمی‌تواند موفق شود.

برای تجدید قوا بعد از تخریب به  2  طریق می‌توان عمل کرد؛  یا متمرکز بر اشخاص شویم یا متمرکز بر عوامل شویم. منظور از اشخاص همه کسانی هستند که در جامعه با الگوهای متفاوت ذهنی و رفتاری متفاوت در جامعه زندگی می‌کنند. باید بدانیم که چه برخوردی می‌تواند الگوی رفتاری ایرانیان را تغییر بدهد. باید، رفتار‌های ایرانیان را به خوبی تحلیل کرد و بدانیم ساختار رفتاری شخصیتی و ذهنیتی ایرانیان بر چه چیز‌هایی استوار است. عامل دوم رویکرد متمرکز بر متغیر عوامل است. باید بدانیم که چه عوامل خارجی‌ای باعث تغییر رفتار می‌شود. به‌طور مثال در مسائل اقتصادی، یک کاندیدا باید بداند که چه عامل اقتصادی بر کدام ریخت جمعیتی یا خرده جمعیت‌ها چه تأثیری می‌گذارد.

کارشناسان معتقد‌اند اگر می‌خواهید مرحله تخریب را پشت سر بگذارید باید بر 3ساختار معیشتی و جسمانی،  روانشناختی و معنوی افراد به صورت خاص متمرکز شوید. تغییر در این 3 ساختار تجدید قوا را به همراه می‌آورد.اما همه ماجرا این نیست وقتی حجم مصیبت به افراد یک جامعه وارد می‌شود در کمترین واکنش احتمالی،  بدن نشانه‌هایی از خود نشان می‌دهد که به آن استرس یا فشار روانی می‌گویند.

فشار روانی یا استرس احساس تنش روی اعضای بدن یا نیروی ذهنی است؛ به‌دنبال آن بیماری‌های قلبی-عروقی و   روانی بروز می‌کند.برخی نیز معتقدند که چند عامل مشخص بعد از وقوع حوادث طبیعی و غیرطبیعی عظیم باعث رفع عوارض ناشی از آن می‌شود. حمایت‌های اجتماعی، سختکوشی‌،  احساس تعهد به هدفی که دارند و چالشی بودن می‌تواند مردم را آرام‌تر کند. هر چقدر این عوامل فراگیر‌تر باشد مردم انسجام بیشتری پیدا می‌کنند و راحت‌تر با حادثه و معضل موجود کنار می‌آیند. در این بین فرقی بین وقایعی طبیعی مانند زلزله، سیل، آتشفشان و غیر طبیعی مانند جنگ نمی‌کند.

منظور از چالشی بودن نیز این است که افراد برای هدفی که انتخاب کرده‌اند در برابر هر‌گونه اعمال فشار و شکست احتمالی مقاومت‌ کرده و به صورت چالشی عمل کنند.  دکتر شهین زاهدی روانشناس نیز می‌گوید: تعهد داشتن،  چالشی بودن و  احساس کنترل بر اوضاع باعث می‌شود انسجام بیشتری ایجاد بشود؛ این در کنار حمایت‌های اجتماعی و تلاش افراد موفقیت را به همراه می‌آورد.هر چیزی که جان و مال و عزت نفس افراد را تهدید کند انسان در مقابلش واکنش نشان می‌دهد. این مبارزه اگر نماد بیرونی هم نداشته باشد باز بدن واکنش خود را در برابر آن نشان می‌دهد. مسئله حمایت‌های اجتماعی  به همراه ویژگی‌های شخصیتی افراد می‌تواند استرس ناشی از هر عامل خارجی را کم کند.

کد خبر 84301

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار مهارت‌های زندگی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز